معنی دیکتاتور شوروی
حل جدول
استالین
دیکتاتور شوروی سابق
استالین
ژوزف استالین
دیکتاتور مخوف شوروی
استالین
دیکتاتور گرجستانی شوروی
استالین
دیکتاتور سابق شوروی
استالین
دیکتاتور گرجی تبار شوروی
استالین
دیکتاتور گرجستانی شوروی سابق
استالین
فرهنگ فارسی هوشیار
شوروی در فارسی سکالشی (صفت) منسوب به شوروی.
لغت نامه دهخدا
شوروی. [شو / ش َ / شُو رَ] (اِخ) روسیه. اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. رجوع به روسیه شود.
شوروی. [شو / ش َ / شُو رَ] (ص نسبی) منسوب به شور، شوری. (یادداشت مؤلف).
دیکتاتور
دیکتاتور. [ت ُ] (فرانسوی، اِ) خودکامه. خودرأی. مستبد. مطلق العنان. اصلاً عنوان هریک از قضاتی که در روم قدیم در مواقع خطیر و بحرانی برای اداره ٔ امور کشور از طرف کنسول ها برای مدت شش ماه با اختیارات فوق العاده انتخاب میشدند. دیکتاتور معاونی با عنوان ماگیستر اکویتوم انتخاب میکرد. انتخاب دیکتاتور از 430 ق.م. معمول شد و در اواخر قرن 3 ق.م. منسوخ شد. «سولا» دوباره آن را بدون قید مدت برقرار کرد. پس از قتل یولیوس قیصر دیکتاتوری رسماً ملغی شد. دیکتاتوریهای معاصر اغلب یا بعنوان رهبر یک حزب یا به کمک پیروان خود از طریق شورش یا کودتا حکومت را بدست میگیرند و یا از طریق قانون اساسی بر سر کار می آیند و بتدریج حکومت دیکتاتوری بوجود می آورند. دیکتاتورها نوعاً به اتکاء یک حزب رسمی و کمک پلیس مخفی و تبلیغات شدید بحکومت ادامه میدهند. (دائره المعارف فارسی).
فرهنگ معین
(تُ) [فر.] (اِ.) خودرأی، مستبد.
کلمات بیگانه به فارسی
خودکامه
فارسی به عربی
دکتاتور
معادل ابجد
1563